دلم گرفته ، دلم شکسته

میدونید ، خیلی سخته که آدم بخواد نوکری کنه ولی نتونه، بابا آخه چقدر نامردی؟ مگه من چیکار

کردم که نمیتونم برای مولام نوکری کنم؟ چرا آقام که این قدر کریمه اذن نده که منه سگ براش

نوکری کنم؟ من یه اشتباهی کردم الان یه ساله که دارم چوبشو میخورم آقا چرا دیگه نگام نمیکنی؟

بابا من نوکرتم میخوام کنیزی تورو بکنم چرا نباید شب اربعین مولام ، نتونم برم نوکری. یعنی

چی؟ یعنی خودشون نمیخوان، یه ساله هیئت مون ازم گرفته شد، اونو گذاشتم پای دسته برقضا

ولی یه ساله من داغون شدم حالا هم که اربعینه و شب نوکری، میخواستم برم هیئت از یه هفته ی

قبل از شادی بال بال میزدم حالا امشب مولای کریمم توی هیئت راهم نداد آخه منه سگ چه غلطی

کردم که آقام نگام نمیکنه؟ امشب دو جا رفتم برای هیئت ولی هردو جا هم مثل ... بیرونم کردن 

آقا یعنی اینقدر از چشمات افتادم؟ آخه باید چیکار کنم ؟ تورو خدا به مادرت قسم منو از در این

خونه رد نکن بذار بتونم نوکری کنم............


یاعلی.

خوشا به حال آنان که در زندگی دنیوی واخروی سعادتمندند.



IMG4UP

شهادت مظلومانه ی یکی از جوانان دانشمند و فرهیخته ی  کشورمان را به شما تسلیت عرض میکنم.

بالاخره این اسرائیلی ها به قول خودشون کار ناتموم خودشونو تموم کردن و یکی دیگر از افتخارات ملت مارو به شهادت رسوندن ولی با این کار نه تنها پیروهن مشکی امام حسین رو از تن ایشون در نیاوردن بلکه بقیه رو هم پیروهن مشکی امام حسین پوشوندن باید بفهمن با ترور دانشمندهای هسته ای و معاون بازرگانی نطنز و.....نمیتونن مارو از حرکت نگهدارن درسته که یه داغ سنگین روی دل همه ی ما وخانوادش علی الخصوص فرزندش میذارن ولی ما قول میدیم که نذاریم خون این شهیدان پایمال بشه و این نادون ها از غم ما خوشحال بشن ما تا آخرین قطره ی خونمونو فدایی میهن و کشورمون میکنیم .ایشالا شهید مصطفی احمدی روشن با اربابش محشور بشه و سرسفره ی ارباب بی کفنمون روزی خور باشه.امیدوارم خون این شهید آخرین خون به ناحق ریخته ی هموطنامون باشه ایشالا خود امام زمان تقاص خون به ناحق ریختشونو بگیره .

یاعلی

IMG4UP


سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان

نام من سرباز کوی عترت است / دوره آموزشی ام هیئت است

پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار / سر درش عکس علی با ذوالفقار

ارتش حیــدر محــل خدمتم / بهر جانبازی پی هر فرصتم

نقش سردوشی من یا فاطمه است / قمقمه ام پر ز آب علقمه است

رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است / زینب آن را دوخته پس مشکی است

اسـم رمز حمله ام یاس علــی / افسر مافوقم عباس علی (ع)

کوه پرسید ز رود:

زیر این سقف کبود

راز ماندن در چیست؟گفت: در رفتن من

کوه پرسید: ومن؟         گفت: در ماندن تو

بلبلی گفت: و من؟

خنده ای کرد و گفت:      در غزلخوانی تو

آه از آن آبادی

که در آن کوه برود ،

رود ، مرداب شود ،

ودر آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد ،

و نخواند دیگر ،

من و تو ، بلبل و کوه و رودیم 

راز ماندن جز،

در خواندن من، ماندن تو ، رفتن یاران سفر کرده ی مان نیست

                                                                        بدان!!!

الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل ........




  • در عملیات بازی دراز هلیکوپتر های عراقی به صورت مستقیم به سنگرهای بچه ها شلیک میکردند و اوضاع وخیمی را ایجاد کرده بودند. در همان وضع یکی از نیرو ها به سمت محسن رفت وبا ناراحتی گفت:((پس اونایی که قرار بود ما رو پشتیبانی کنن ،کجان؟ چرا نمیان؟ چرا بچه ها رو به کشتن میدی؟))محسن سرش را برگرداند ، نگاهی به آسمان انداخت و همه را صدا زد . صدایش در فضا پیچید که میگفت:((الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل...)) بچه ها با او شروع به خواندن کردند در همین لحظه یکی از هلیکوپتر ها به اشتباه تانک عراقی را به آتش کشید و دو هلی کوپتر دیگر هم با یکدیگر برخورد کردند .

                                                                                                 محسن وزوایی

    شعر فراق امام زمان(عج)

    سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان

    یاصاحب الزمان(عج)

    شب تار من خدایا زچه رو سحر ندارد

    مگر این عزیز زهرا ز دلم خبر ندارد

    تو به من مگر نگفتی , غم دل به او بگویم

    غم دل بگفتم اما به من او نظر ندارد

    همه دم زنم صدایش شنوم مگر نوایش

    چه کنم که آه سردم به دلش اثر ندارد

    تو بگو کجا روم من که جمال او ببینم

    که دلم به جز جمالش هوس دگر ندارد

    تو بده نشانم او را که جز او دگر نبینم

    که ندیده هر که او را به یقین بصر ندارد

    ز ظهور او سئوالی بنمودم از یکی گفت

    که ز وقت رجعت او خبری بشر ندارد

    به کجایی ای عزیزم نگری به حال و دردم

    که فراق و دوری تو به جز از ضرر ندارد

    تو برای شیعه هستی چو پدر به امر یزدان

    تو بیا که شیعه جز تو پدری دگرندارد

    نه فقط منم که هجرت زده آتشی به جانم

    به حسین(ع) نما عنایت که کسی به بر ندارد

    تو به کربلا نبودی به حسین کمک نمایی

    ز وفابرس به دادش که کسی به سر ندارد

    به کنر نعش اکبر بنشست حسین (ع) و گفتا

    که خبر دهد به لیلا که دگر پسر ندارد

    به مصائب حسینی به جهان کسی چو (کردی)

    از میان سینه سوزان سخنش اثر ندارد

                                    اقتباس از کتاب قفل شکسته از حاج سید حسن خوشزاد

    صلوات بفرست

    با جمعی از رزمنده ها قرار گذاشته بودند که هر جا رزمنده ای داره غیبت کسی رو می کنه ، بلند صلوات بفرستند. با این کار هم طرف رو متوجه اشتباهش می کردند و جلوی غیبت دیگران گرفته می شد ، و هم ثواب صلوات رو می بردند. لذا هر جا یه نفر داشت میزد به جاده خاکی و غیبت می کرد ، یه نفر می گفت : بلند صلوات بفرست...

    ما هم می تونیم این فرهنگ رو به کمک همدیگر توی خانه ، مدرسه ، اداره و ... نهادینه کنیم.

     سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان


    زینب رسیده از سفر برخیز ارباب

    با کاروانی خون جگر، برخیز ارباب

    برگشته ام از شام و کوفه، قد خمیده

    آورده ام صدها خبر، برخیز ارباب

    شد مقتدای کوفی و شامی سقیفه

    می سوخت خیمه مثل در، برخیز ارباب

    ای کاش تو هم در رکوع بخشیده بودی

    انگشترت شد درد سر، برخیز ارباب

    شد روزگارم تیره، وقتی کنج ویران

    مهمان ما شد تشت زر، برخیز ارباب

    یک جمله از غمهای زینب، بشنو کافیست

    با شمر بودم همسفر، برخیز ارباب

    از دختر دردانه ات چیزی نپرسی!!

    جا مانده در وادی شر، برخیز ارباب

    در آرزوی دیدن موعود دارم

    چشمی به راه منتظر، برخیز ارباب

    آپلودسنتر آپ98

    مادر مفقودالاثر


    سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان


                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                              آی قصه قصه قصه

    نون و پنیر و پسته

    یک زن قد خمیده

    روی زمین نشسته 


    یک زن قد خمیده

    یک زن دل شکسته

    که چادرش خاکیه

    روی زمین نشسته 


    دست می ذاره رو زانوش

    زانوشو هی می ماله

    تند تند می گه یا علی(ع)

    درد می کشه می ناله


      شکسته و تکیده

    صورت خیس و گلفام

    دست می کشه روی قبر

    قبر شهید گمنام


      آب میریزه روی قبر

    با دستای ضعیفش

    قبر و می شوره و بعد

    دست می کنه تو کیفش

    ادامه نوشته

    شنیده اید می گویند عدو شود سبب خیر؟ ما تازه دیروز معنی آنرا فهمیدیم.

        دیروز عصر که با خمپاره سنگر تدارکات را زدند. نمی دانید تدارکاتچی بیچاره چه حالی داشت، باید بودید و با چشمان خودتان می دیدید. دار و ندارش پخش شده بود روی زمین، کمپوت، کنسرو، هر چه که تصورش را بکنید، همه آنچه احتکار کرده بود! انگار مال بابایش بود. بچه ها مثل مغولها هجوم بردند، هر کس دو تا، چهارتا کمپوت زده بود زیر بغلش و می گریخت و بعضی همانجا نشسته بودند و می خوردند. طاقت اینکه آنرا به سنگر ببرند نداشتند، دو لپی می خوردند و شعار می دادند: جنگ جنگ تا پیروزی، صدام بزن، صدام بزن جای دیروزی!

     

    خاطرات خنده دار


    با کلی دوز و کلک از خانه فرار کردم و رفتم پایگاه بسیج. گفتند اول یک رژه در شهر می رویم و بعدش اعزام. از ترس پدر و مادرم رژه نرفتم و پشت یک عکس بزرگ از امام(ره) پنهان شدم. موقع حرکت هم پرده ماشین را کشیدم تا آنها متوجه من نشوند. بعداً که از جبهه تماس گرفتم پدرم گفت: خاک بر سرت! برات آجیل و میوه آورده بودیم که ببری جبهه