سلام امیدوارم بتونم یه ذره احساسی رو که توی دلم دارم رو توی وبلاگم بنویسم و وجود یه بچه جانباز عاشق پدرش رو به شما ثابت کنم . و امیدوارم که با دعای پدرم و کمک شما دوستان موفق باشم میخوام در آینده تمام زحمات پدرمو جبران کنم و مایه ی افتخارش باشم . پدر من الان یه جانباز هفتاد درصده البته فقط سی درصدش برای جنگه بقیش برای سال هشتادوشیش توی خنثی سازی مناطق مین قصرشیرینه. من این دیانت و ولایت وعشق به ائمه ای رو که دارم همه رو مدیون عموی شهید و پدر جانبازمم. راستی عموم توی فکه شهید شده الانم مفقودالاثره دلم براش خیلی تنگ شده، دلم برای بابامم تنگ شده درسته که بابام هرروز و هر ساعت کنارمه ولی احساس میکنم که خیلی ازش دورم ، از طرز فکر پدرم ، از عقاید و آرمان های پدرم ، از علایق بچه های اون زمان خیلی دورم . برام دعا کنید که بتونم به پدرم و امثال پدرم وعقایدشون نزدیکتر بشم و تا آخر عمر ادامه دهنده راهشون باشم. میدونم عموم برای من و امثال من رفت و از ایستادن شونه خالی کرد و خوابید چه خواب خوشی، خوش به حالش رفت و این روزها رو ندید، منی رو که هنوز عظمت کارش رو باور ندارم رو ندید . خداکنه یه ذره از لیاقت و شجاعت اونا توی خون ما باشه . خیلی از فرزندان جانباز های اطرافمون هستند که از موجی شدن و سرفه های وقت و بی وقت پدرشون ناراضی اند. چرا باید یکی مثل من از کم بینایی پدرم ناراضی باشم؟ ازتون میخوام برام دعا کنید که عظمت کار پدرم رو درک کنم و بهش افتخار کنم
یاعلی التماس دعا یه بچه جانباز مخلص شما
غمم را شهیدان رغم میزنند که در لحظه هایم قدم میزنند