اربعين...

ویژه نامه اربعین هیئت جوانان حضرت علی اکبر (ع)شهرک فرارت  (هیئت مکتب العباس شهرک فرارت)

سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو

حسینم واحسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانة شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم

برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم


سلام ... دوباره...


سلام...

بابت اين غيبت يكم طولانيم از همه ي دوستام عذر خواهي ميكنم ...

ببخشيد اوايل يكم مشغلم زياد بود و وقت نميكردم به وبم سر بزنم بعد از اونم يكمي

دل مردگي و بي حوصلگي بابت غيبتم شد... الانم راستش خيلي احساس بدي دارم

دوست نداشتم ديگه ادامه بدم احساس ميكردم كه ديگه برا خدا ارزشي ندارم ولي

حالا دلم يكم روشنه خدارحمانه و ايشالا منو ميبخشه .....خدايا بابت تموم خطاهام

عذر ميخوام راستش از خودم بدم اومده و خجالت ميكشم دوباره بهت بگم ببخشيد

ولي تو اونقدربزرگي كه حتي كثيف ترين آدماروهم روزي ميدي ....خدايا ...

ميدونم خيلي توقعم زياده....ولي آرزو برجوانان عيب نيست...

اللهم الرزقنا شهاده في سبيلك.....


ياعلي التماس دعا

بيمارم... اي صاحب زمان !



بیمار

بيمار مي شوم که پرستاري ام کني
خود را زمين زدم که هواداريم کني
گوشم پر از نصيحت و حرف است اي رفيق
من آمادم که رفع گرفتاريم کني
گفتي تو سنگدل شده اي خب شدم ولي
نزد تو آمدم که قلم کاريم کني
اصلا مرا به چوب ادب بستنت چه بود ؟
اصلا که گفته بود فلک کاريم کني ؟
ناني ز من بگيري و ناني دگر دهي
بر تو نيامده که دل آزاريم کني
رودست خوردم از همه حتي زدست خويش
کي خواستم که کاسب بازاريم کني ؟
فريادم از قليلي آب و طعام نيست
من جار مي زنم که شبي جاري ام کني
با من دوباره قصه شاه و گدا نخوان
حيف است صرف قصه تکراريم کني
من اختيار خويش به دست تو داده ام
حيف است وقف آتش اجباري ام کني
فردا بيا و نامه ما را به آب ده
ز آن بيشتر که مجرم طوماري ام کني
اوقات خويش ز ناله ام اعلام مي شوند
وقتش رسيده ساعت ديواري ام کني
دعواي ما به قوت خود باقي است و باز
من بر همان سرم که سحر ياري ام کني