بيمارم... اي صاحب زمان !



بیمار

بيمار مي شوم که پرستاري ام کني
خود را زمين زدم که هواداريم کني
گوشم پر از نصيحت و حرف است اي رفيق
من آمادم که رفع گرفتاريم کني
گفتي تو سنگدل شده اي خب شدم ولي
نزد تو آمدم که قلم کاريم کني
اصلا مرا به چوب ادب بستنت چه بود ؟
اصلا که گفته بود فلک کاريم کني ؟
ناني ز من بگيري و ناني دگر دهي
بر تو نيامده که دل آزاريم کني
رودست خوردم از همه حتي زدست خويش
کي خواستم که کاسب بازاريم کني ؟
فريادم از قليلي آب و طعام نيست
من جار مي زنم که شبي جاري ام کني
با من دوباره قصه شاه و گدا نخوان
حيف است صرف قصه تکراريم کني
من اختيار خويش به دست تو داده ام
حيف است وقف آتش اجباري ام کني
فردا بيا و نامه ما را به آب ده
ز آن بيشتر که مجرم طوماري ام کني
اوقات خويش ز ناله ام اعلام مي شوند
وقتش رسيده ساعت ديواري ام کني
دعواي ما به قوت خود باقي است و باز
من بر همان سرم که سحر ياري ام کني


اشعار شهادت حضرت علی،شب های قدر

من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست

این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست

این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است

به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست

منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او

پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست

آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است

بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست

لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد

که جهان، آینه در آینه حیران علی ست

کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است

تا بدانیم کلید در این خانه علی ست

از دم صبح ازل نام علی را می خواند

دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست

شاعر: محمد حسین صفاریان

ميلاد كريم اهل بيت امام حسن مجتبي مبارك

ما كوير و نگاه تو دريا *** از كرم كن به خشكسالي ما

روزه داران يك نگاه توايم *** سفره دار قديمي دنيا

تو رسيدي و كوچه بند آمد *** بار ديگر ز ازدحام گدا

بين اين خانواده تنها تو *** مي شوي عشق ارشد مولا

پسرانش اگر چه مادرين *** از همه مادري تري آقا

وقت تقسيم نان و خرمايت *** سمت تو دست آسمانيها

رزم روز جمل چه غوغا بود *** برق تيغت چو تيغ مولا بود

حضرت عشق مجتبي علي *** كيسه بر دوش پا به پاي علي

نمك خنده هاي تو كافيست *** بهر افطار روزه هاي علي

ادامه نوشته

سيب بهشتي


www.ebhamlinks.com | اس ام اس میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)



پرواز مي دهيم كه بال وپرت كنيم

معراج مي بريم كه پيغمبرت كنيم

ديگر بس است خلوت چله نشيني ات

وقتش رسيده است مقرب ترت كنيم

دسته گل قديمي خود را از اين به بعد

دست تو مي دهيم كه تاج سرت كنيم

حالا نماز شكر بخوان فديه ات بده

تا صاحب ز لال ترين كوثرت كنيم

مي خواستيم فرق كني با پيمبران

مي خواستيم  آينه ي ديگرت كنيم

اين سيب را بگير  وبراي خودت ببر

وقتش شده است فاطمه را دخترت كنيم

شايسته است با پدرفاطمه شدن

از خانواده ي پسري ابترت كنيم

مي خواستيم نسل تو زهرا نسب شود

ضرب المثل براي عجم تا عرب شود

خورشيد، آفتابي انور فاطمه است

صبحي اگر كه هست بدهكار فاطمه است

آيينه اش سه مرتبه خود را ظهور داد

پيغمبر و علي همه تكرار فاطمه است

هر جلوه اي كه جلوه ي نوري نمي شود

زهرا شدن  فقط و فقط كار فاطمه است

شام زفاف پيرهن كهنه مي برد

اين تازه اولين شب ايثار فاطمه است

فردا اسير دست جهنم نمي شود

امروز هر كسي كه گرفتار فاطمه است

زهرا اگر نبود ولايت نداشتيم

گمراه مي شديم و هدايت نداشتيم


ادامه نوشته



IMG4UP


در هجر تو ما شام فقط غم خوردیم

غمخانه شدیم  ، سنگ ماتم خوردیم

از عرش خدا به زیر فرش افتادیم

بی سیب ، دوباره چوب آدم خوردیم


ياعلي

دارا و سارا


هنگام جنگ دادیم صد ها هزار دارا

شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا

   

سارا لباس پوشید با جبهه ها عجین شد

در فکه و شلمچه،دارا به روی مین شد

 

چندین هزار دارا،بسته به سر سربند

یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند

 

سارای دیگری در مهران شده شهیده

دارا کجاست؟او در،اروند آرمیده

 

دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در

از یک طرف و دیگرچشمی ز خون دل،تر

 

سارا سوال می کرد ،دارا کجاست اکنون؟

دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

 

خون گلوی دارا آب حیات دین است

روحش به عرش و جسمش،مفقود در زمین است

 

در آن زمانه رفتند، صدها هزار دارا

در این زمانه گشتند ده ها هزار دارا

 

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند

دارای این زمان با بنز رود به دربند

 

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه

سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه


 Picture Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

 

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد

در این زمانه ناگه،چادر(لباس جین) شد

 

با چفیه ای گلگون از خون صد چو داراست

سارا،خود از برای ،جلب نظر بیاراست

 

آن مقنعه ور افتاد،جایش فوکل در آمد

سارا به قول دشمن از املی در آمد

 

دارا و گوشواره،حقا که شرم دارد!

در دست هایش امروز،او بند چرم دارد

 

باخون و چنگ و دندان،دشمن ز خانه راندیم

اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

 

یا رب تو شاهدی بر اعمالمان یکایک

بدم المظلوم یا الله،عجل فرجه ولیک

 

جای شهید اسم خواننده روی دیوار

آنها به جبهه رفتند این ها شدند طلبکار!!!

                                  ابوالفضل سپهر

 

 


سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان

نام من سرباز کوی عترت است / دوره آموزشی ام هیئت است

پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار / سر درش عکس علی با ذوالفقار

ارتش حیــدر محــل خدمتم / بهر جانبازی پی هر فرصتم

نقش سردوشی من یا فاطمه است / قمقمه ام پر ز آب علقمه است

رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است / زینب آن را دوخته پس مشکی است

اسـم رمز حمله ام یاس علــی / افسر مافوقم عباس علی (ع)

کوه پرسید ز رود:

زیر این سقف کبود

راز ماندن در چیست؟گفت: در رفتن من

کوه پرسید: ومن؟         گفت: در ماندن تو

بلبلی گفت: و من؟

خنده ای کرد و گفت:      در غزلخوانی تو

آه از آن آبادی

که در آن کوه برود ،

رود ، مرداب شود ،

ودر آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد ،

و نخواند دیگر ،

من و تو ، بلبل و کوه و رودیم 

راز ماندن جز،

در خواندن من، ماندن تو ، رفتن یاران سفر کرده ی مان نیست

                                                                        بدان!!!

شعر فراق امام زمان(عج)

سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان

یاصاحب الزمان(عج)

شب تار من خدایا زچه رو سحر ندارد

مگر این عزیز زهرا ز دلم خبر ندارد

تو به من مگر نگفتی , غم دل به او بگویم

غم دل بگفتم اما به من او نظر ندارد

همه دم زنم صدایش شنوم مگر نوایش

چه کنم که آه سردم به دلش اثر ندارد

تو بگو کجا روم من که جمال او ببینم

که دلم به جز جمالش هوس دگر ندارد

تو بده نشانم او را که جز او دگر نبینم

که ندیده هر که او را به یقین بصر ندارد

ز ظهور او سئوالی بنمودم از یکی گفت

که ز وقت رجعت او خبری بشر ندارد

به کجایی ای عزیزم نگری به حال و دردم

که فراق و دوری تو به جز از ضرر ندارد

تو برای شیعه هستی چو پدر به امر یزدان

تو بیا که شیعه جز تو پدری دگرندارد

نه فقط منم که هجرت زده آتشی به جانم

به حسین(ع) نما عنایت که کسی به بر ندارد

تو به کربلا نبودی به حسین کمک نمایی

ز وفابرس به دادش که کسی به سر ندارد

به کنر نعش اکبر بنشست حسین (ع) و گفتا

که خبر دهد به لیلا که دگر پسر ندارد

به مصائب حسینی به جهان کسی چو (کردی)

از میان سینه سوزان سخنش اثر ندارد

                                اقتباس از کتاب قفل شکسته از حاج سید حسن خوشزاد

مادر مفقودالاثر


سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان


                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                          آی قصه قصه قصه

نون و پنیر و پسته

یک زن قد خمیده

روی زمین نشسته 


یک زن قد خمیده

یک زن دل شکسته

که چادرش خاکیه

روی زمین نشسته 


دست می ذاره رو زانوش

زانوشو هی می ماله

تند تند می گه یا علی(ع)

درد می کشه می ناله


  شکسته و تکیده

صورت خیس و گلفام

دست می کشه روی قبر

قبر شهید گمنام


  آب میریزه روی قبر

با دستای ضعیفش

قبر و می شوره و بعد

دست می کنه تو کیفش

ادامه نوشته